Zendegie Yek Shahrvand
این یه تصویر سازیه
چشماتو ببند تصورش کن
صد در صد زتا
پوتک ، بیا
اون فقط خودش بود و سیگار و شب گردی
تنها توی خیابون این سی سال و سر کردی
اون فقط حال لعنتی شو دود میکرد آروم
به اون خسته بود ولی خندشو میآورد واسه خانوم
دستشو میذاره رو شونه
یه خانوم خونه
ولی وقتی پول نباشه زنتم باهات نمیمونه
نه اون دیگه نمیخوادت
حتی باهات نمیخوابه
چشمای اون پره خونه
چشمای اون پره خونه
رفت روی کاناپه سمت کنترول وامونده کانال یک آخونده کانال دو آخونده
سه هم که فوتباله و فعلاً از حس و حال ما دوره
چهارم علمی پنجم که همه سریالاش نابوده
کنترل و پرت کرد و تلوزیونو خاموش
رفت بخوابه تا این حس گوه رو کنه فراموش
فقط توی خواب میشه فهمید مغز مرد
تا که چشمش گرم شد آلارم گوشی زنگ خورد
ای تف به کار
تف به زندگی این زمین مرده خوار
با همون لباس خوابیده بود
با همون لباس زد بیرون
باز این سیگار خائن ریه هاشو کرد بی روح
با یه کاپشن پاره هوا هم که سرد بیرون
میگن نکش ، گوه نخور
من میکشم با کشیده هایی که کشیدم و تو نکشیدی
زندگی ام یه کشیدم زده تو گوشم
صاحب کاره ام زنگ زده میگه مغازه رو تمیز کن تا سره کوچم اه ، دوتا دختر
جوون اومدن تا خرید کنن
جوری نگام میکنن که فکر میکنم شهید شدم
از این حس دلسوزیشون نسبت بهم بدم میاد
آخه خدا این همه آدم چرا من باید سرم بیاد
هاچینو پاچین یه پاتو ورچین
تو زندگیت نکن کتاب و پرچین
حرف مادرم بود که همیشه میزد که بهش میگفتم کتاب و درس چیه
اون نداره سواد یک شبه تا که بخواد مشکالتمو بشکنه
ولی دردی که اون کشیده
بیشتر از رهبریه که توی سطح کشوره
اون فقط ،تنهاست مشکل اون تنهایه
اون فقط تنهاست مشکل اون تنهایه
اون فقط خسته اس
(خیلی)
اون دل شکسته اس
(خیلی)
جوونیشو داد برای خنده بچه اش
اونا دردشو نفهمیدن
( هیچکس)
به گریه هاش خندیدن
(همه)
هیچکی دردشو نفهمید
(نه نه)
درد اون چیه
تنهایی تنهایی
صاحب کارم حس کرده توی چشمم مستی
منی که زندگیمو باختم با آهنگ های مهستی
میزنه بیرون به قصد یه جایی که دوره
به زنش زنگ میزنه میگه شب دیر میاد خونه
صاحب کارش میخنده میگه برو با حقوق
چک هامو بی کمک توام میتونم بکنم وصول
اینم کلید ماشین یه نخ سیگار توی راه بکش
هوایی عوض کن صبح هم مغازه نیا
باید کنه حرکت ای تف به این برکت
منی که راوی ام میدونم این کار
پشتش یه تنش هست
زندگی که هرلحظه اش تمامش مقلطه اس مطمئن باش که تلخه تهش
مجبور میره ،ماشینو ور داره
خب شادی نیاز داره حتی اون که درد داره
با این خوب میدونه و مطمئنه
پشت هر خنده بی دلیلی زلزله ای مرگباره
وسط راه میفهمه دلش اصلا خونه
صد متر جلوترم یه دور برگردونه
خالصه میرسه توی مخش یه حسه
که بد جوری آزارش میده
چی میشه ته این قصه
ماشین صاحب کار جلوی در خونه اس
دستاس می لرزه چشماش می خونه اس
کلیدو میندازه تا که درو باز کرد
صحنه ای رو دید که ای کاش باز نمیکرد
هرچی سنگه مال پای لنگه
هرچی سنگه
مال پای لنگه...