Rafte Bar Baad
افتاده چنین در دام تواَم عاشق و آرام تواَم
چون جرعۀ مِی در جام تواَم سرکِشم بر کام تواَم
تا شدم دلداده ی تو
سرخوشم از باده ی تو
از غم آزادم
گر نباشی در برِ من
گو چه آید بر سرِ من؟
رفته بر بادم
عشقت از خاطر من کی رود با دوریِ تو؟
گرچه این غمزده را می کُشد مهجوری تو
بنشسته کنون بر خاک رهت تا ببیند رویِ تو را
بیند مگر این صیدِ نگهت آن خم ابرویِ تو را
شادم از هر خنده ی تو
تا شدم آکنده ی تو
از غم آزادم
گر نباشی در برِ من
گو چه آید بر سرِ من؟
رفته بر بادم
افتاده چنین در دام تواَم عاشق و آرام تواَم
چون جرعۀ مِی در جام تواَم سرکشم بر کام تواَم
آخ تا شدم دلداده ی تو
سر خوشم از باده ی تو
از غم آزادم
گر نباشی در برِ من
گو چه آید بر سرِ من؟
رفته بر بادم